×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

دل نوشته های زندگی ما

انشای زندگی

روزهای دلخوشی

روزهای دلخوشی

عاشق که می شویم قلب مان تند تند می زند انگار که اصلا در جای خود کار نمی کند عقل کار نمی کند چشم هایمان بجز یار البته بجز خوبی هایی یار چیزی دیگر را نمی بیند.با بودن او زندگی ما نیز عطر بویی دگر دارد و زندگی شیرین می شود.

و این احساس که اگر با او باشیم می توانیم تا بلندترین و دورترین اسمان خدا نیز پرواز کنیم.اما تا همین که یکی دو تا مشکل سر راهمان سبز می شود و یکی دو اختلاف :دیگر او نه زیباست و نه صدای دلنشینی دارد و نه چیزی که بشود او را همدم و همراه و همسفر خواند .

چرا این اتفاق ها در مسیر زندگی ما آدم ها می افتد در حالی در تمام ذهن و ادبیات و فرهنگ مان همه از عشق پر است.عشقی از نوع آسمانی عشقی که زمینی را اسمانی می کند عشقی که باعث پیوند دهنده قلب هاست .

مگر جز این است که عشق با پاکبازی صداقت . از خود گذشتگی احترام صبوری نهایت دوست داشتن در رفتار های مترادف ما انسان هاست پس چرا گاه گاهی چیز هایی جایگزین این موهبت الهی می شود  .

هیچ گاه عشق از زندگی جدا نبوده و نیست، عشق همه چیز زندگی است.معنی و مفهوم زندگی بدون عشق بدون احساسات عاشقانه نسیت.داشتن باور های خوش بینی و امید به حیاط ضامن معتبری برای سعادتمند شدن است. وفاداری و پایبندی به عشق اعتبار صادقانه ای است که انسان را به کمال خویشتن راه می دهد .

باور های مشترک یکی از ستون های مهم و پایدار زندگی زناشویی به حساب آید.

همه می دانیم سخت ترین و مشکل ترین و غیر قابل تحمل ترین کار سپری کردن اوقات با کسی است که در کمتر زمینه ای ما با آن شخص نقطه مشترک یا تفاهم داشته باشیم.چه ارتباطی عمیق تر از یک رابطه دوستانه میان دو نفر که بعنوان زن وشوهر با هم پیمان می بندند .

که یک عمر زندگی مشترک را با هم سپری کنند، این مسعله ای است که در نگاه اول برای تمامی زوج های جوان ساده و قابل حل به نظر می رسد . اما با گذر زمان و زمانی که رابطه آنها خدشه دار شد ، متوجه می شوند باید پیش از تصمیم گیری در انتخاب همسر از دیدگاه ها و سلایق هم دیگر با خبر شوند .

و میزان اشتراک دیدگاه های یکدیگر را ارزیابی می کردند تا سالهای زندگی مشترک نه چندان خوب و موفق خود را به سختی نمی گذراندند .

اگر جزو آن دسته از افرادی نیستید که فکر می کنند همه چیز درباره قواعد یک زندگی مشترک در عین خوشبختی را بدون مشکل می دانند ، و در این راه هیچ نیازی به راهنمایی ندارند پس بهتر است با مراجعه به نظر کارشناسان در باره چگونگی پیدا کردن راه های قواعد یک زندگی مشترک توام با خوشبختی ، آرامش و تفاهم اطلاعاتی را کسب کنید.

درباره این موضوع بیشتر کارشناسان بر این باورند ، راز پایداری یک ارتباط دوستانه و مهم تر از آن یک زندگی مشتر ک با دوام داشتن دیدگاه و معیار های مشترک است که باید در قالب یک کار گروهی همراه با تفاهم در زندگی عملی شود .

البته از آنجای که نمی شود دو نفر را یافت که کاملا هم عقیده و همراه باشند می توان پیشنهاد کرد افراد پیش از انتخاب یک دوست و یک همسفر در زندگی از دیدگاهای مشترک ، یا مورد های اختلاف یکدیگر مطلع شوند .تا به نوعی با چشم باز انتخاب کنند و حداقل انتظارات بی جا را در برآورده کرردن خواسته ها و نیاز های یکدیگر نداشته باشند .

فرهنگ مشترک

باور های مشترک یکی از ستون های زندگی مشترک زناشویی پایدار به حساب می آِد که در صورت محکم نبودن این ستون ها پایه های زندگی متزلزل و فرو می ریزد .بنابراین می توان  گفت نخستین عامل در بهبود کیفیت زندگی همسران داشتن عقاید و دیدگاه های مشترک است که ریشه در فرهنگ مشترک زوجین دارد .

هم فرهنگ بودن در ازدواج معقوله بسیار مهی است ، به نوعی که هم فرهنگ بودن باعث تفاهم در زندگی مشترک می شود در حالی که اگر از لحاظ فرهنگی زوجین متفاوت باشند ، دیگر نمی توانند با یکدیگر در هیچ یک از جنبه های زندگی تفاهم داشته باشند .

داشتن تفاهم در زندگی مانند پلی بسوی آینده و رسیدن به خوشبختی است، که همسران با دیدگاه مشترک آن را تعریف می کنند، واین که زوجین در زندگی همراه همدیگر در یک مسیر به سوی یک افق و یک خواسته آنهم خوشبختی و سعادتمند شدن است تنها در سایه دیدگاه های مشترک عملی می شود .

داشتن دیدگاه و باور و خواسته های مشترک مسعله ای بسیار ضروری است ، و اگر افرادی به این خیال فکر کنند که دیدگاه ها و نظرات متفاوت باعث می شود تا زندگی زناشویی جذاب تر و شیرین تر شود سخت در اشتباه خواهند بود .

انسان برای رشد و پیشرفت نیاز به روبرو شدن با تفکرات و دیدگاه ها و عقیده و نظرات متناقض با افکار خود رادارد . اما اینکه بخواهد با این دیدگاه ها ی متناقض در زندگی زناشویی مواجه شود بسیار نادرست و خانمان بر انداز است .

 هر فردی در زندگی خصوصی خویش عقاید و اندیشه و رسم و رسوم خاص خودش را دارد که ، حتی می تواند عقاید و افکار متناقض دیگران از طریق رسانه ای گروهی ، کتاب ، دوست وهمکار بشناسد یا مطلع شود ، و بطور خود آگاهی و آزادانه برای ماندن و با بودن را براحتی و سهولت تصمیمی از روی خصلت و خصوصیات خودش بگیرد اما این گونه تصمیم گیری در مسعله زندگی مشترک فرق کرده زیرا در زمان دوستی شما هیچ گونه  تعهد و پایبندی با آن صورت به طرف مقابل نسبت به اصول و عقاید هم ندارید ولی در زندگی مشترکی که در جریان است این امر بسیار پیچیده و مشکل است .

پس پیشنها می کنیم در انتخاب گذینه های خود اول درمورد شرایط فرهنگی هردو خانواده از هر لحاظ ، دین و مذهب رسم و رسوم و خیلی چیزهای دیگر آگاهی را پیدا کنید بعد تصمیم به شروع درباره ادامه این راه کنید.

هیچگاه پیش نیامده و نخواهد آمدد که زوجی فرنگ مشترک و تفاهم  کلی با هم نداشته  ولی با صلح و سازش در کنا هم و با هم بودن راضی باشند و از تفاوت ها و متناقض بودن خیلی از مسایل پیرامون خود باز در زندگی با مسالمت آمیز در کنارهم داشته باشند .

و احیانا هم اگر باشد پس مطمنا یکی از زوجین خود را و آمال و آرزوهایش را فدای دیگری کرده که دربسیاری از موارد این پدیده به قطع ارتبا ط عاطفی و یا طلاق منجر می شود .

در یک ارتباط دو سویه که همدلی و همفکری وجود دارد ،روابطی پایدار و مستحکم شکل می گیرد . و در این هنگام است که زندگی مشترک معنا می گیرد و همسران از بودن و همراه شدن با یکدیگر در مسیر زندگی لذت می برند .

در چنین شرایط است که زوجین از نظر فکری و عاطفی بکدیگر نزدیکتر می شوند وبسوی آینده ای مشترکی که برای خود و فرزندان خو ترسیم کرده اند گام برداشته و در این راه براحتی برای مشکلات و موضوعات پیش آمده در آینده شان را حل فصل می کنند .

عشق  واقعی را دیگر در جامعه امروزی دست نیافتنی باید دید کاش به این نکته کاملا پی میبردیم که دوست داشتن بهتر از عاشق شدن است،چرا که دوست داشتن از روی عقل و منطق است اما آنچه به عنوان عشق و سودای عاشقی در بین جوانان امروزی یافت و شنیده می شود جز سراب و فریب خود نسبت به آینده ای نا معلوم است،

در رسم عاشقی عشق پستی و بلندی خودش را دارد اما بر خلاف تصور برخی از جوانان امروزی که این پستی بلندی به مزاق شان خوش نمی آید همیشه دچار سر در گمی و آوارگی ذهن خود بسر می برند .

برای جوانان امروزی تا وقتی همه چیز بر وفق مراد باشد همه چیز خوب است عالی هوا، هوای عاشقی است همه چیز دوست داشتنی و دلچسب و زیباست و اگر غیر از این باشد با کوچکترین تلنگری و وزش بادی مسیر آنها نیز تعقیر کرده و بحران ها و ناراحتی ها و مشکلات بر سر شان آوار شده خیلی ساده تر از آنچه که حتی بخواهند فکرش را بکنند به خاتمه زندگی مشترک خود فکر می کنند .

این روزها دیگر هواس ها به همه چیز و همه کس و همه جا هست الی جز خاطر عشق .دیگر کسی قیمت و قدر متاع عشق را نمی داند .نمی دانم شاید بخاطر این است که عشق برای خیلی ها تجربه ای تلخ تبدیل می شود هیچ کس خاطره ای شاد با خود ندارد عشق ها خالی اند از صمیمیت ها و محبت و گذشت ها و اعتماد های دو جانبه.

وقتی برای جمع آوری تحقیقات و مطالب خود به دادگاه های خانواده پا می گذاشتم تا از خاطرات و تجربه و داستان زندگی آدم هایی که خواسته و نا خواسته پا در ان مکان گذاشته بودند پرس جو و سوال کنم یکی از مهمترین نتایجی را که بدست می اوردم این بود که هیچ کدامشان تعریف و مهارت و آموزش (( نه  )) شنیدن را در زندگی خود نیاموخته بودند و یا تحمل این را که بخواهند از طرف مقابل ((  نه ))  بشنوند را نداشته اند .

در حالی که در اوایل آشنایی و دوره نامزدی و شکوفایی عشق میان خودشان از همه چیز و همه کس خود حتی علایق خود بخاطر طرف مقابل خود گذشت می کردند ، ولی چه چیزی باعث می شود تا در مسیر زندگی دیگر از خود گذشتگی و صمیمیت میان زوجین کمتر و کمتر شود تا جایی که حتی طاقت کوچکترین نه شنیدنی در خواسته هایشان نداشته باشند .

در حالی که ( نه ) گفتن و ( نه ) شنیدن بخشی از زندگی است،اگر تحمل (( نه )) شنیدن را ندارید پس از همین حالا برای رفع این مشکل در وجود خود اقدام کنید زیرا یکی از اساس زندگی مشترک گفتن و شنیدن نه در زندگی مشترک است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پیرمرد روستا زادهای بود که یک پسر و یک اسب تمامی دارایی او بود روزی اسب پیرمرد رم کرده و فرار کرد همه همسایه ها برای دلداری و خانه پیرمرد آمدند وبهاو گفتند: عجب بد شانسی آوردی که اسبت فرار کرد !

پیرمرد در جواب به آنها گفت : از کجا می دانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی من ؟

همسایه ها در جواب گفتند خوب معلومه که از بد شانسی است.

هنوز یک هفته از رفتن اسب های پیرمرد نگذشته بود که اسب پیرمرد با بیست اسب وحشی  دیگر به خانه پیرمرد روستا زاده برگشت.این بار همسایه ها بای تبریک گفتن نزد پیرمرد آمدند و گفتند : عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت به همراه بیست اسب دیگر به خانه برگشت .

پیرمرد باردیگر گفت: از کجا می دانید که این از خوش شانسی من بود یا بد شانسی من ؟ فردای آروز پسر پیرمرد در میان اسب های وحشی زمین خورد و گایش شکست ، همسایه ها بار دیگر آمدند : عجب شانس بدی ؟ و پیرمرد کشاورز گفت: ار کجا می دانید که این از بد شانسی من بوده ؟

ودر این حال چند تن از همسایه ها با عصبانیت گفتد : خوب معلوه که ا بد شانسیه تو بوده پیرمرد کودن !

چند روز بعد نیروهای دولتی برای سرباز گیر از راه رسیدند و تمام جوانان سالم رابرای سربازی و جنگ در سر زمینی دور با خود بردند ، پسر پیرمرد کشاورز بخاطر پای شکسته اش از اعزام معاف شد .

همسایه ها بار دیگر رای تبریک بخانه پیرمرد آمدند : عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد ! و باز پیرمرد در جواب آنها کفت : شم از کجا می دانید که . . . ؟

 

یکشنبه 20 آذر 1390 - 5:47:31 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم